حامله ی باکره!

میگه بچه مه می خوامش....نگاه میکنم....اشک می ریزم و زمزمه میکنم:حامله ی باکره! میگه:دارم میرم تو می مونی و بچه! میگم:منو می کشند..حالیت نیست؟....میگه:بچه مه میخوامش٬می کشمت اگه بخوای بکشیش!


دارم می دوم٬گریه می کنم و درد دارم...حس یه موجود شناور تو دلم داره حالمو به هم می زنه...می خوام تمام وجودشو بالا بیارم.....از ترس اسکلتم می لرزه.دارم می دوم....آدمای آشنای اطرافم به من توجه نمی کنند و با بی تفاوتی رد می شند...مث ارواح شدم که حضورمو به هیچ می گیرند...کسی منو ندید انگار...می دوم....از تصور روبه رویی با دیگران آرزوی مرگ میکنم...می دوم٬اشک می ریزم و زمزمه می کنم:حامله ی باکره!


با هر راهی که بشه می خوام از این موجود کذایی راحت شم!....بزرگ میشه..داره بزرگ می شه و من می ترسم...زمزمه می کنم:حامله ی باکره!


کسی کمکم نمی کنه....هیچ کس!داره بزرگ میشه و هنوز از من می مکه..از وجودم!....با تیزترین چیزها می خوام بکشمش....نمی میره! با منه...هر جا که میرم...سر تا پام خون شده ولی نمی میره....اشک می ریزم و فریاد می زنم: حامله ی باکره!






یکی یه بچه می ده بغلم...انگار برای پیدا کردنش خیلی تلاش کردم....می خوام بهش غذا بدم....به گردن و سینه م چنگ می زنه....وحشت می کنم٬اشک می ریزم و زمزمه می کنم:حامله ی باکره!






*کابوس های این روزهام رو روی این صفحه بالا می یارم٬شاید دست ازم برداره....وقتی این پست رو می نوشتم صدای یه نوزاد از پنجره ی اتاقم اومد...نمی دونم از کجا!...از وحشت دیدن دوباره ی این کابوس ها جرئت خوابیدن نداره....حتی تو بیداری دست ازم بر نمی داره!! دلیلش رو نمیدونم..........نمی دووونم!!


**بچه ها آرامش بخش ترین و دوست داشتنی ترین موجودات دنیای منند...بودن با اونا منو از همه ی تلخ ها می کَنه٬دور می کنه....با این کابوس های لعنتی هر روز بیشتر از این عشق کم می شه!...این روزا به طرز هیستریکی از بچه ها دوری میکنم...


***


گل سرخ


گل سرخ


گل سرخ


او مرا برد به باغ گل سرخ


و به گیسوهای مضطربم در تاریکی ٬گل سرخی زد


و سرانجام روی برگ گل سرخی با من خوابید


ای کبوترهای مفلوج


ای درختهای بی تجربه ی یائسه٬ای پنجره های کور


زیر قلبم و در اعماق کمرگاهم ٬اکنون


گل سرخی دارد می روید


گل سرخ


سرخ


مثل یک پرچم در


رستاخیز.


آه٬من آبستن هستم٬آبستن٬آبستن.


(فروغ)


-پست های اخیرم مبنای هیچ قضاوت بی راهی نباشه بهتره! اگر هم باشه به من مربوط نیست.حس می کنم وبلاگم رو به مسیری بردم که نباید می رفت.حالا می خوام بیشتر شبیه خودم بنویسم چون فرصت درست کردن به وبلاگ دیگه رو نداشتم.



 


 


 


 

0 نظرات:

ارسال یک نظر