دارمممم هوای عاشقی..

زندگی چشمک زدن پیر مرد کوری ست که هرزگی ماهیانه اش برای زن فاحشه شهر نان به خانه می برد....(یه قسمت از توشته های خودمه)

امشب حالم اصلا خوب نیست...دلواپسم,دلواپس نامعلوم.به قول فروغ


....پشت این پنجره یک نامعلوم نگران من و تست...


*گاهی به سرم می زنه قید همه چیزو همه کسو بزنم و خودم باشم..فقط یک نفس خودم باشم..


 

2 نظرات:

F گفت...

امروز درین شهر چو من یاری نی
آورده به بازارو خریداری نی
آنکس که خریدار بدو رایم نی
وانکس که بدو رای خریدارم نی!

verona_lover گفت...

مرسی ورونای عزیز که کلی زحمت کشیدی و یه وب فوق العاده راه انداختی دمت گرم

ارسال یک نظر