ناتور دشت

سلام

این روزا کتابی رو می خوندم که بدجوری فکرمو مشغول کرد بهتر بگم اوضاع مو بهم ریخته..(.ناتور دشت.)کتاب داستان پسرک شونزده ساله ایه که درداش درد نسل منه..آه, تا به حال اینقدر روشن مقابل مشکلات نسلم ننشسته بودم..یه جاهای کتاب حسم دیوونم می کرد..دوست داشتم فریاد بزتم مشکل همینه..خودشه .


چقدر نویسنده هشیارانه و با کلماتی ساده و سطحی دردهای عمیق رو شکافت.هولدن(شخصیت اول کتاب)از آشفتگی و بی هدفی و بی انگیزگی رنج می بره..دلش یه چیز خاص می خواد..از قول یکی از دوستای هولدن تو قسمتی از کتاب خطاب به هولدن نوشته,((...رک بهت بگم هولدن,احساس می کنم دنبال یه دردسر,یه دردسرخطرناک می گردی,...))


آره..هولدن دردسر می خواست,منم خواستمو می خوام و همینطور خیلی از هم نسلای من,موضوع خیلی عمیقه خیلی.چیزهای عادی کمند و چیزهای خاص توی فرهنگ لغت جامعه یعنی یه دردسر..دوستی می گفت هم نسلای تو آشفته اند,می گفت ورونا تو سمبلت کیه؟! گفتم ندارم..!گفت آره..هم تو هم خیلی ها از هم نسلات..این یعنی نمی دونید چی می خواین,..در یک نگاه عمیق این جواب خیلی از سوالاست.


این کتاب بر عکس نوشتارو ترجمه ی روان و سادش مفاهیم عمیقی رو منتقل می کنه.جایی از کتاب هولدن تو سینماست و طبق معمول همیشه همه چیز به نظرش بی معنیو مزخرف,افسرده کننده و حال به هم زنه.از محتوای دم دستی فیلم عقش می گیره.زن کناریش با گریه هاش نظر هولدنو جلب میکنه..فکر می کنه چون آدم مهربونیه اشک می ریزه ولی وقتی بی توجهی زنو به بچش می بینه می گه,((..این زن اندازه ی یه گرگ مهربونه!!.بعضیا اینجوریند.واسه یه فیلم چرت اشک می ریزند ولی در بیشتر موارد حروم زاده های بستی اند..)) !!!!


صحبت کردن در مورد این کتاب به نظرم ساعتها وقت می بره و منم دوس ندارم طولانی و خسته کننده بنویسم.به هر کی نخونده توصیه می کنم بخونتش و از هر کی که خونده خواهش می کنم برداشت و نظرشو در میون بزاره.


*اون دوستم که تصادف کرده بود مرخص شده.ممنونم از دعاهاتون.


*...به من بده نگاهت را


می خواهم زیبا باشم...

1 نظرات:

F گفت...

هرچند ز کار خود خبردار نیم
بیهوده تماشاگر گلزار نیم
بر حاشیه کتاب چون نقطه شک
بیکار نیم اگرچه در کار نیم

ارسال یک نظر