حال ِ من دست ِ‌خودم نیست!

نفس می کشم و ریه ام تعجب می کند از این همه بیهودگی....فرار می کنم از چشمانی که روز تا شب آفتابگردان ِ چشمان ِ من است.....
نجاتم دهید,مرا می بلعند....فرار می کنم تا ببینم که در انتهای کوچه ی بن بست در خانه ای را می شود کوبید؟!......

نفس می کشم و بازدمم خفه می شود!

خنده
که می کنم دلم می گیرد..مات می شوند وقتی می بینند آبستن شده
ام...سلولهایم تو را صدا می زنند و این بار زنی پیدا شده که در "چشمانش"
موجودی را پرورش می دهد!


تنها شده ام ! گرچه هیج وقت هیچ کس صندلی ِ کنار دست ِ مرا پر نکرد..تنها شده ام!

گاهی حتی دلت می خواهد دشمنت هم که شده کنارت نفس بکشد تا با آزار دادنت اثبات کند که تو زنده ای.......

چیزی در گلویم است که شاید ..باید...بالایش بیاورم........

چشمانش را !!....چه زود از ذهنم می پرد ..مثل ِ مزاحمت ِ وحشی ِ یک کلاغ....

نجاتم دهید,شاید حتی به دستان ِ یک دوست هم نیازی نباشد!   پاهایم در چشمانش فرو رفته که نمی تواند قدمی بردارد و از من دور شود؟؟

چشمانم ابری شد نازنین...چترت را باز کن...من آزارت خواهم داد!............

فردا که صبح شود..خورشید را دوباره عاشقانه خواهم پرستید.....مرا به صبح برسانید....سریعتر...سریعتر....

پ.ن: دیگه جز تو کسی نیست....
تو بمان با من..تنها تو بمان....جای مهتاب به تاریکی شبها تو بتاب
من فدای تو به جای همه گل ها تو بخند
تو بخواه
پاسخ ِ‌ چلچله ها را تو بگو...قصه ی ابر هوا را توبخوان
تو بمان با من تنها تو بمان...........در  دل ِ ساغر ِ هستی تو بجوش
من همین یک نفس از جرعه ی جانم باقی ست
آخرین جرعه ی این جام ِ‌ تهی را تو بنوش
(مشیری)





12 نظرات:

ناهید گفت...

ورونا جون میشه قضیه اون بازی دخترونه دخترونه رو برا منم بگی از این منگی در بیام همه این بازی رو انجام دادن البته secret
منم می خوام بدونم اگه بهم بگی لطف میکنی

ناهید گفت...

ورونا جون میشه قضیه اون بازی دخترونه دخترونه رو برا منم بگی از این منگی در بیام همه این بازی رو انجام دادن البته secret
منم می خوام بدونم اگه بهم بگی لطف میکنی

علیـ رضا گفت...

سلام

"کسی از گربه های ایرانی خبر ندارد"

new up

با کامنت های زیبات به وبلاگم شکوه بده رفیق[شوخی]

علیـ رضا گفت...

سلام

"کسی از گربه های ایرانی خبر ندارد"

new up

با کامنت های زیبات به وبلاگم شکوه بده رفیق[شوخی]

فائزه گفت...

اون وبسایت بالا مال یکی از دوستامه
تازه درست کرده
با هم توی یک دانشگاهیم
دوست داشتی برو

فائزه گفت...

اون وبسایت بالا مال یکی از دوستامه
تازه درست کرده
با هم توی یک دانشگاهیم
دوست داشتی برو

فائزه گفت...

زخـــــم عشـــــق ......

پــاره ای وقتـها ٬

دلتنــگ وســرشـارازحــس بــودن و نبــودن ......

تــمام آسمــان مهتابــی را ميگــردی وباز نگــاه می کنـــی به آسمــان !

تنــها يک ستــاره آن بالا بالاها روشن تــرين است ...

عشــــق هـمان چلچــراغ است !

وتنــها عـاشقــان اهل رنجـند !!

ومــن ... عشــــق را پيــراهـن خـود کــرده ام ...

تا هـمـیـشـه ................

و عشــــق يعنـــی تــــــــو !! ......

فائزه گفت...

زخـــــم عشـــــق ......

پــاره ای وقتـها ٬

دلتنــگ وســرشـارازحــس بــودن و نبــودن ......

تــمام آسمــان مهتابــی را ميگــردی وباز نگــاه می کنـــی به آسمــان !

تنــها يک ستــاره آن بالا بالاها روشن تــرين است ...

عشــــق هـمان چلچــراغ است !

وتنــها عـاشقــان اهل رنجـند !!

ومــن ... عشــــق را پيــراهـن خـود کــرده ام ...

تا هـمـیـشـه ................

و عشــــق يعنـــی تــــــــو !! ......

حجی گفت...

حقا که غمت از تو وفادارتر است

حجی گفت...

حقا که غمت از تو وفادارتر است

ثلج گفت...

تنها شده ام ، عجیب تنها.
انتخاب شعرتون هم عالی بود. آفرین

ثلج گفت...

تنها شده ام ، عجیب تنها.
انتخاب شعرتون هم عالی بود. آفرین

ارسال یک نظر