آی داستان های پریا؟ به من بدهکارید....

من زنده ام هنوز.....

درد میکشم و لب به دندان می گزم و در سکوت لبخند بر صورتم نقاشی میکنم که مبادا تو اخم هایم را دوست نداشته باشی....

*.... من به کودکم خواهم گفت که هیچ "اویی" نخواهد آمد....کودکم ؟آدم ها گرگ تر از آنند که تصور میکنی.....کودکم؟ گرگ ها جز به دندان کشیدن گوشت تنت هیچ از تو نمیخواهند......تنت را محافظ باش که جای زخم دندان اینها هرگز مرهمی نخواهد داشت.....

*هرچه میگذرد بیشتر باور میکنم که تنهایی من با "هیچ "پر میشود تنها...هیچ!

20 نظرات:

الهه ناز گفت...

من تنها گرگ کنعان بودم
و نمی دانستم که این دیار
گرگ بسیار دارد...

اکرم گفت...

نوشتت منو ترسوند .ا تلخ بود .امیدوارم این اصل استثنا داشته باشه.

ادی گفت...

سلااااااام
بلاگ قشنگی داری و میدونی حرفات یه جورایی زیاد به حقیقت نزدیکه!!!
به من هم سر بزن
موفق باشی

خاتون شعر گفت...

و دیگر هیچ!
مرسی

ترلان گفت...

سلام خوبی؟مگه فیس بوک نیستی؟حالا شاید هم یه مدت دیگه برگردم و بنویسم...زندگی غیر قابل پیش بینی است خیلی!

mini گفت...

خیلی قشنگ مینویسی واقعا از خوندنشون لذت میبرم

نگار معبودی گفت...

هیچ...!

چ-ک-زشت! گفت...

سلام عزیزکم.. خوب میدونی که از غمت میرنجم.. اگه حرفای خوب بزنی بهتره..تو که استاد خوبااااانی...
دلم عجیب هوای تو کرده است...
ان شاالله بر میگردم....
فدای تو مهربون...

ترلان گفت...

درست یا غلط...باز نوشتم.

ناهید گفت...

سلام ورونا جون دلم برات تنگ شده یه عالمه
کودک دورن ورونا کودک درون
یه وقتایی این کودک درونم با تمام سلول هاش میفهمه که آدمها گرگ تر از آنند که ...

شاسگول گفت...

هیچ؟!

هدی (دل نوشته های زنی از مشرق ) گفت...

دوست گلم : میفهممت . بعد مدتها اومدم وبت و حال وهوایی منحصر به فرد پیدا کردم . اینروزا برای من فقط اشک وحسرت وآه مونده . دلم برات تنگ شده بود

پري گفت...

خدايا من در كلبه حقيرانه خويش چيزي دارم كه تو در عرش كبريائيت نداري من تو را دارم وتو چون خودي نداري

سه کنج گفت...

به کودکت بگو :گاهی که در این حوالی دلت گرفت...دلگیریت را نشان نده...اینجا هیچ گوشی برای شنیدن نیست!

شاباجی خاتون گفت...

کودکان بیگناه ما!
به منم سر بزنی خوشحال میشم.

آب زیرکاه گفت...

آدم ها گرگ تر از آنند که تصور میکنی
واقعا همینه و بد ترین از اون در لباس میشن برای شناخته نشدن

شاسگول گفت...

كجايي؟

یه آشنا گفت...

1-اینجا پرا سالهاست آپ نشده؟
2-خوش به حالت که تنهاییت را هیچ پر می کند.گاهی تنهایی ما را حتی هیچ هم...
3-شعر معرفی که نوشتی از گراناز موسوی هستش؟
4-من خوشحالم که به تبادل لینک اعتقاد ندارید وگرنه نگران بودم که نکند جا برای آرشیوها و معرفی نماند

فریب گفت...

منم

زيبا گفت...

زيباست نوشته هات

ارسال یک نظر